مست بودم ...

تقدیم بدون هیچ مناسبتی به دوست هر روزم "محمود"
دوباره مستم
باران می بارد
من دوباره مستم ،
باران می بارد
من همانم ؟
آن غریب سر خوش ؟
آن اسیر سرمست ؟
***
شاعری برهنه ام،
خانه ام ،
میکده ی بودن تو
در دلم یک فریاد ،
یادگار اعصار
***
من دوباره مستم
تک و تنها
عاشق
زیر باران بهار
یک نفس
از جام جانم
باقیست
" آخرین جرعه ی
این جام تهی را
تو بنوش "
17/1/8۹
=====
یادداشت : اگر حضور باریکه از نور خورشید عشق در این سال را از آن کم کنم ، همه چیز خبر از سالی منحوس تر از سالهای پیش می دهد.
+ نوشته شده در چهارشنبه یکم اردیبهشت ۱۳۸۹ ساعت 1:39 توسط رضا واحدی
|