به شادکامی ...
نوباوه ی عاشق
میلاد تو موسیقی یک مثنوی
میلاد تو یک غزل همیشگیست
شیدا شدن یک واژه نیست
آغاز یک دلدادگیست
نوباوه ی عاشق من
در جستجوی عاشقیست
***
ثانیه هایی که برفت
اشکهایی که بریخت
لبخند در چشمان تو
گویا حدیث زندگیست
***
با "یک" دوان دوان شدی
جهان تو یک قدمیست
"دوم"زبان گشودی و
"بابا" کلام اولیست
"سوم"نگاه ناز تو
که در مرام واژه نیست
"چهار و پنج و شش" تو
دلخوشی و بازیگریست
"هفت"به سختی بنویس
"بابا" تا بدانی که کیست
"هشت" الفبای تمام
رسیدن به نمره ی بیست
"نه"سر آغاز کتاب
پایان هر چه کودکیست
"ده" خستگی از مدرسه ها
مدرسه کو؟ معلم چیست ؟
"یازده" تا "شانزده" تو
تکرار در دیگریست!
***
"هفدهمین" میلاد تو
برای ما روز خوشیست
نوباوه ی عاشق من
اکنون زمان زندگیست
هفده بهار دلنشین
برتو گذشت بر من گریست!
***
"هجدهمین" نوباوه گی
روح و جانمان یکیست
زمان گمشده تویی
بی تو زمان دمی نزیست
هدیه من، همای من
عمر با تو سعادتیست
آغاز تو بهار من
هوای دل ، بی تو ابریست
شور زمانه ام تویی
عشق تو جاودانگیست
***
نوباوه گی کن عشق من
که این جهان تنها دمیست
کودک عشق از آن تو
وظیفه ی تو مادریست !!
بزرگ کن عشق مرا
"هجده" زمان اندکیست
"شیدا" بمان، شور بریز
"نازت" دلیل شاعریست
نوباوه ی عاشق تویی
چشمت دلیل عاشقیست
...
30 دی 1390
====
یادداشت: اگر او نبود از بهمن هم متنفر میشدم.ایدون باد.