شیراز ...

بی مانند بود، با تمام سختی ها و کم خوابی ها به دیدن آرامگه ابر مردانی چون سعدی و حافظ و کوروش بزرگ ، کمبوجیه ، داریوش ، خشایار و ... در یک سو و نیز دیدار از سرزمین بی شاپور و معبد آناهیتا در آن دیار بر ارج های این سفر در دیار کهن افزود ...

بدرود

و بازهم سفر ...

... و هنوز فرصتی برای زندگی هست !

۱۱ بهمن

همچنان در سفر !!!!!!

(اشترانکوه از دیدی دیگر )

 

گاهی حس میکنم میتوان اندکی زندگی کرد ...

 

=====

یادداشت : سعی خواهم کرد عکس های بیشتری از این سفر چند روزه را چندی دیگر برایتان به نمایش بگذارم .

سفری طولانی در خاک زرخیز ایران زمین ...

در این خاک زرخیز ایران زمین
نبودند جز مردمی پاک دین
همه دینشان مردی و راد بود
کز آن، کشور آزاد و آباد بود
بزرگی، به مردی و فرهنگ بود
گدایی در این بوم و بر ننگ بود
از آن روز دشمن به ما چیره گشت
که ما را روان و خرد تیره گشت
از آن روز این خانه ویرانه شد
که نان آورش مرد بیگانه شد
بسوزد در آتش گرت جان و تن
به از بندگی کردن و زیستن
اگر مایه زندگی بندگیست
دو سد بار مردن به از زندگیست


فردوسی بزرگ

 ====

مهمان کویر بودن لذت خود را داشت ... در اولین نگاه یک صفحه خاکی در ابعاد بی نهایت به چشم می آمد ... !  که میشد دلیل بینش بی نهایت مردم آن دیار را فهمید...

کمی کمتر خواهم بود ... مشغول نوشتن هستم ...