نوشتم به روزگار خطی به دلتنگی ...
هیچ کس
هیچ کس با تردید این دل سر نکرد
یا که بیتی از شعر من را بر نکرد
هیچ کس حتی برای لحظه ای
لابلای شعر من خود را ، پرپر نکرد
هیچ کس شاعرانه های عاشق را
با اشک چشمان خود تر نکرد
هیچ کس شعر شکفتن را نخواند
هیچ کس شعر مرا عاشقانه تر نکرد
می رسد روزی که من باور کنم
ابر هم با یاد من خود را سبکتر نکرد
می رسد روزی که از یادم رود
یاد او که شعرم چشمش را تر نکرد
می رسد روزی که پیدایم کند
او که پیدا کرد اما ، پیداتر نکرد
می رسد روزی که زجرم سر رسد
روزی که چشمم بغض را پرپر نکرد
26آبان 86
=====
به راستی هیچ کس ...
از بهبد عزیز به خاطر مهربانی هایش بیشتر از همیشه ممنونم !
+ نوشته شده در دوشنبه سیزدهم آبان ۱۳۸۷ ساعت 15:35 توسط رضا واحدی
|